شعر و ترجمه : طرفی
طابورٌ من الطابوق
والإسمنت
يحرسني
يحرس سجني
الشمس تشد حقائبها
لترحل
ونصف الأشجار- ايادٍ كثيرة –
تومي ؛
تلّوح للشمس
تتوسل اليها لتبقي
والليل
يغزو السماء
و يطيح بعرش النهار
فكل شيءٍ
أمامي ينهار
ألا الجدار
يبقي ليحرسني
ونصف الأشجار
إمرأة
يرقص في احضانها الهواء
برگردان :
زندان :
صفی از آجر
و سیمان
مرا و زندان مرا
نگاهبان میشود
خورشید چمدانش را می بندد
آمادباش رفتن
و نیمه های درختان - فراوان دست-
دست تکان می دهند
خورشید را اشاره می کنند
دست به دامانش که بماند
وشب
آسمان را
شبیه خون می زند
و روز را از تخت
بزیر می کشد
و در برابرم
همه اشیا فرو می ریزند
مگر دیوار
می ماند تا نگاهبان من باشد
و نیمه درختان
زنی است
که باد در آغوشش برقص می آید
نظرات شما عزیزان:
مهتاب 
ساعت6:11---5 ارديبهشت 1390
حسرت نبرم به خواب آن مرداب
کارام درون دشت خفته ست
دریایم و نیست باکم از طوفان
دریا همه عمر خوابش آشفته ست...
مهتاب 
ساعت6:07---5 ارديبهشت 1390
سلام خوبی؟
من چون شعرا و متناتو دوس داشتم وبتو توی favorites سیستمم save کردم چون اجازه لینک نداشتم...حالا بابت این زرنگی خودم خیلی خوشحالم.gif)
barbi 
ساعت12:19---4 ارديبهشت 1390
این متن و یه ناشناس برام فرستاده: به امام زمان دختری هستم از خوزستان که پزشکان از معالجه ام ناامید شدند شب در خواب حضرت زینب(س) را دیدم در گلویم آب ریخت شفا پیدا کردم ازم خواست اینو به 20 نفر بگم. این پیام به دست کارمندی افتاد اعتقاد نداشت کارشو از دست داد، مرد دیگری اعتقاد پیدا کرد 20 میلیون بدست آورد، به دست کسه دیگری رسید عمل نکرد پسرشو از دست داد اگر به بی بی زینب اعتقاد داری این پیامو برای 20 نفر بفرست 20 روز دیگه منتظر معجزه اش باش باش پاسخ:
این مزخرفاتو ببر یه جای دیگه
هر روز با یه دروغ خلق خدا را بمسخره می گیرید
لطفا با اعتقادات مردم بازی نکنید و به شعور دیگران احترام بذارید
راستی بنده هیچ اعتقادی به این سخره بازیها ندارم
مهتاب 
ساعت6:15---4 ارديبهشت 1390
سلام دوست من...
متنات معرکه ان...
خوشحال میشم به منم سر بزنی همشهری...
|